مسئله علوم انسانی(چهارشنبه 88 شهریور 11 ساعت 4:43 عصر )
در بین این مجموعهى عظیم دانشجوئى کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پیام نور و بقیهى دانشگاههاى کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانىاند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینهى علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهانبینى اسلامى باشد و بخواهد جامعهشناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشتهها میگیریم؟ این نگران کننده است. بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفههائى هستند که مبنایش مادیگرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آنچه را که غربىها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بىاعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالبهاى درسى به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. این از جملهى چیزهائى است که بایستى مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعههاى دولتى مثل وزارت علوم، هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در هر مرکز تصمیمگیرى که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاهها و بیرون دانشگاهها. به هر حال نکتهى بسیار مهمى است.( دیدار با اساتید دانشگاهها هشتم شهریور 88)
بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان(4/6/88)
بیانات مقام معظم رهبری در جمع اساتید دانشگاهها(8/6/88)
کلمات کلیدی :
» کانون مطالعات
»» نظرات دیگران ( نظر)
تبار انحراف(شنبه 88 شهریور 7 ساعت 5:11 عصر )
این کتاب فوقالعاده جذاب، تحقیقی است با موضوع دشمنشناسی با محوریت یهودشناسی و در یک مجموعه پژوهشی
به نقش و فعالیتهای یهود برای ضربه زدن به غیریهود میپردازد. این کتاب که جلد اول مجموعه تبار انحراف است به دشمن شناسی تاریخی از آفرینش تا ختم نبوت اختصاص دارد. سرفصلهای مهم کتاب: آغاز تاریخ بنیاسرائیل، نخستین سازمان بنیاسرائیل، عصر حاکمت موسی(ع)، انحطاط بنیاسرائیل، کشتن پیامبران، یهود و عصر بعثت، تروریسم تاریخی یهود، از مدینه تا قدس، شهادت رسولالله و...
رهبر معظم انقلاب: امروز در دنیای اسلام، مکلفیم دشمنشناسی و تکلیفشناسی را در حد اعلا برای جهان اسلام و مردم ایران تدارک ببینیم.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
» کانون مطالعات
»» نظرات دیگران ( نظر)
افسران جوان(پنج شنبه 88 شهریور 5 ساعت 2:3 عصر )
دانشجویان عزیز، افسران جوان ایران و جمهوری اسلامی در جبهه مقابله با جنگ نرم دشمنان و جریان شیطانی متکی بر زور و تزویر و پول هستند.(پنجم شهریور 88)
کلمات کلیدی :
» کانون مطالعات
»» نظرات دیگران ( نظر)
یادداشت های تشکیلات، حاصل گزینش هایی مدبرانه از کلام اندیشمندان اسلامی در موضوع تشکیلات است. این گزینش ها به همت دوستان گرداننده نشریه فتیان صورت پذیرفته است. فتیان نشریه ای است که قرار بود بیست شماره منتشر شود و به ادبیات سازی در حوزه تشکیلات بپردازد. یکی از اتفاقاتی که در بستر شبکه های تشکیلاتی فکری فرهنگی باید رخ دهد و اتفاقا جای آن بسیار خالی است توزیع، باز تولید و مصرف (به دست مخاطب رساندن) محصولات فکری فرهنگی تولید شده است. با این نیت در کانون مطالعات سازمان بسیج دانشجویی سر آن داریم که تا حد ممکن چراغهای رابطه را روشن کنیم. محصولات متناسب با نیازها را شناسایی و توزیع کنیم و آنجا که محصول متناسب با نیازهایمان را نیافتیم به تولید آنها بپردازیم. صراط و سایت کانون انشاء الله بستری برای این تولیدات خواهد بود. این نقل با اجازه ای که نشریه در صفحه آغازین خود مبنی بر" ذکر مطالب با درج ماخذ بلامانع است" صورت می پذیرد.
آغازین بخش این سلسله یادداشت ها، بخشی از سرمقاله نشریه فتیان، با عنوان (( چراغهای رابطه را روشن کنیم)) به قلم محسن حسام مظاهری است.
سی سال از انقلاب میگذرد …
و با وجود خیل عظیمی از مراکز و سازمانها و تشکلهای فعال مذهبی، سیاسی، فرهنگی و… هنوز نمیتوان از وجود تعریفی واحد و معیار از فعالیت تشکیلاتی در عرصهی فرهنگ دینی و انقلابی سخن گفت. تعریفی با چفت و بستهای محکم. تعریفی با کارآمدی لااقل یک دهه. تعریفی با مُعَرِفانی مشخص.
سی سال از انقلاب میگذرد …
و هنوز فعالان و مدیران فرهنگی از فقدان مباحث نظری، کاربردی و تئوریک در زمینهی کار تشکیلاتی رنج میبرند. و هنوز هرکدام بر اساس تجارب فردی و محدود خود و با مدل آزمون و خطا پیش میروند.
سی سال از انقلاب میگذرد …
و هنوز این تشکلها و گروهها و مجامع مختلف در عین آنکه افقی مشابه دارند و بر مسیری یکسان رهسپارند، اما با هم حرف نمیزنند، داد و ستد نمیکنند، راه تعامل نمیدانند، سر همفکری و همراهی ندارند و خلاصه «چراغهای رابطه خاموش است»!
سی سال از انقلاب میگذرد …
و هنوز خیلی سوالهای ابتدایی در راه فعالیت فرهنگی، پیِ پاسخ میگردند. هنوز بر راههای منتهی به بنبست، بر کورهراهها، چندین ردپاست. چه، رهسپاران امروز را کاری با رهسپاران دیروز و پریروز نبوده است! چنین است که بسیاری ردپاها را که دنبال میکنی به یک دایره میرسی. و چنین است که سالها با شور و شوق فعالیت میکنی و به خیال خود تکلیفی که برعهدهات است را ادا میکنی، اما فرجام کار، زیر پا همان ضربدری را میبینی که نقطهی آغاز حرکتت را نشان میدهد!
سی سال از انقلاب میگذرد …
و حالا، در آستانهی دههی چهارم، دیگر ادامهی روند بر مدار تکرار پیشین، صعبتر از هر زمان مینماید و ضرورت بازاندیشی و بازتعریف ضروریتر از هر وقت.
زایش «فتیان» حاصل چنین دغدغههایی است.
کلمات کلیدی :
» کانون مطالعات
»» نظرات دیگران ( نظر)
حنفاء(دوشنبه 88 مرداد 19 ساعت 3:26 عصر )
نخستین دوره تربیتی آموزشی دبیران کانونهای مطالعات بسیج دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور برگزار شد. در این دوره که با هدف تبیین ضرورت، اهداف و برنامههای کانون مطالعات و ایجاد دغدغه و انگیزه برای فعالیتهای فکری و مطالعاتی توسط شورای راهبری کانون مطالعات طراحی شده بود، صد و پنجاه نفر از دانشجویان شرکت داشتند. جلسات سخنرانی، کارگاههای آموزشی و تشکیل حلقههای مطالعه و مباحثه از مهمترین برنامههای دوره حنفاء بودند. سخنرانیها با هدف تبیین موضوع و فهم ضرورت پرداختن به محورهای اصلی مطالعاتی کانون در سرفصلهای اسلام ناب، غرب شناسی، انقلاب اسلامی، تاریخ معاصر، نهضت نرم افزاری و تولید علم دینی و صهیونیزم برگزار شد. این مباحث توسط اساتید بزرگوار اسکندری، باوند، رهدار،موسی نجفی، شفیعی سروستانی، حقی و بیگدلی بیان شدند.
همچنین آقای وحید جلیلی در جلسه ای سخنانی را در باب جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بیان کردند.
کلیاتی درباره نویسندگی توسط جناب آقای محمد حسین بدری در کارگاه نویسندگی به دانشجویان ارایه شد و سایر کارگاهها به موضوع کانون مطالعات، اهداف و برنامههای آن اختصاص یافته و توسط اعضای شورای راهبری کانون مطالعات برگزار شد.
دوره حنفاء نقطه شروعی برای فعالیتهای منسجم و بلند مدت کانونهای مطالعات و محلی برای آشنایی اعضای کانونهای دانشگاههای کشور و استفاده از تجارب یکدیگر بود.
متن زیر توسط یکی از اعضای کمیته دانشجویی برگزاری این دوره، در روز اختتامیه دوره قرائت شد.
این معز الاولیاء و مذل الاعداء
امروز جمعه است، جمعه ای از ماه شعبان
جمعه است و جمعه دوباره یادآوری میکند که روزی آن مصلح کل خواهد آمد و بساط ظلم و بی عدالتی برخواهد چید و فرش عدالت و معنویت در تمام عالم خواهد گسترد.
دوستان!
او دیر یا زود خواهد آمد و البته دیر یا زود برای کسی معنا دارد که در حصر زمان باشد. ما چه باشیم یا نباشیم او خواهد آمد؛ همراه سرداران و یاورانش. او خواهد آمد، چه ما با او باشیم یا نه. وکاش آن روز در سپاه حق، در سایه مهدی امم ارواحنا فداه دیدار تازه کنیم.
اینجا تهران است، سفارت امریکا، نه، لانه جاسوسی، نه، مجتمع سیزده آبان
و در این تغییر اسامی عبرتی است که تاریخ به سوی آن وعده الهی در حرکت است که مستضعفین جایگزین مستکبرین خواهند شد.
بچهها!
حالا ما دوست شدهایم و یادمان باشد که مولایمان علی علیه السلام فرمود ناتوان ترین شما آن کسی است که نتواند دوستی گزیند و ناتوان تر کسی است که دوستانش را از دست دهد.
بچهها نه دوستان!
حالا ما دوست شده ایم و چند روزی سر یک سفره نانو نمک خورده ایم. ما قبل از هر چیز دیگری با هم دوستیم و مرام حکم می کند دوست را دریابی؛ چه در شمال باشد یا جنوب، شرق یا غرب.
برادران و خواهران!
ما اینجا دور هم جمع شدیم، اگر بپرسی برای چه؟، خواهم گفت: برای اینکه « جمع» شده باشیم. شنیدهای که: ید الله مع الجماعه.
عزیزان!
جمع شدیم تا تمرینی کرده باشیم. تمرین با هم بودن. راستش را بخواهی تنهایی کمی وحشت انگیز است گرچه مومن همیشه با خداست و هیچ گاه نمی ترسد اما ما هنوز مومن نشده ایم. پس باید با جمع مومنان باشیم تا نترسیم. وحشت و ترس هیچ گاه متوجه جمع مومنان و خدا باوران نخواهد شد حتی اگر دشمنی چون غرب داشته باشند. غربی که به خیالش تمام عالم را تسخیر کرده است.
جمع شدیم و اول از خودمان گفتیم و بعد از دشمنمان.
از خودمان گفتیم تا هیمنه پوشالی دشمن، چشمانمان را درشت و اراده مان را کوچک نکند. از خودمان گفتیم تا یادمان نرود ما وارثیم. ما وارثیم، وارث یاران حسین علیه السلام که همیشه بر آنان و مولایشان سلام و درد می فرستیم؛ السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک.
ما وارثیم، وارث یاران خمینی، وارث سربازان روح الله. وارث چمران، همت، باکری، متوسلیان و باقری و...
و باید با خود فکر کنیم که از این نازنینان عالم چه چیزی را به ارث بردهایم؟ رشادت، شجاعت، ایمان، کم ادعایی، پرکاری؟
ما جمع شدیم و از غرب گفتیم. از غرب گفتیم تا احساس خطر کنیم. تا یادمان نرود در جبهه ایم و دشمن داریم. از غرب گفتیم، از قدرتش، موفقیتهایش، تفکرش، فرهنگش و تمدنش. همه اینها را نه برای ستودن غرب که برای بیداری گفتیم.
دوستان، عزیزان، همسنگران
ما دور هم جمع شدیم تا به رهبرمان که دل به ما خوش کرده است بگوییم امیدت بیهوده نیست. ما پایه ایم. دغدغه داریم. ما به دنبال راه درستیم. آمدیم تا به مولایمان بگوییم تو فدایی داری. جان تو و جسمت که ناقصش خواندی جان ماست. جان ما بسته به جان توست که متواضعانه به ولی خدا عرض کردی که فدایش خواهی کرد. بیهوده به ما دل خوش نکردههای. ما هستیم و این جمع، نشانی از بودن ماست.
دوستان، خواهران، برادران، رفیقان
و امروز، پایان این چند روز کنار هم بودن است. ببخشید اشتباه کردم، پایان آشنایی ماست و آشنایی خود آغازی است که به لطف خدا و حجتش پایانی نخواهد داشت.
ما جمع شدیم و کار را شروع کردیم؛ یا علی، بسم الله.
یکی شدنمان مبارک!
کلمات کلیدی :
» کانون مطالعات
»» نظرات دیگران ( نظر)
عادتی قدیمی دارم که راجع به هر کتابی که میخوانم، دست کم یک خط بنویسم. این عادت بر میگردد به دوران نوجوانی که مسلمانتر بودیم، اهل حاسبوا قبل ان تحاسبوا که با علایق ریاضیمان قاتی شده بود و تعداد صفحات خوانده شده در ماه را جمع میزدیم و خودمان با خودمان هر ماه مسابقه میدادیم! حالا از آن عادت قدیمی فقط نوشتنِ نام کتاب و شمارهی صفحات باقی مانده است... حالا نیز سعی میکنم بهترین داستانهایی را که در سه-چهار ماه اخیر خواندهام به امر سرورم، جناب امیرحسین خان فردی، برحسب شمارهی صفحات معرفی کنم!
غریبِ آذری را صادق زیباکلام نوشته است؛ فقط در 47 صفحه و توسط انتشارات بیدگل منتشر کرده است. کتاب را شاید ملانقطی اگر نگاه کنیم و با اصولِ داستاننویسی بسنجیم، اصالتا داستان نباشد. خاطرهای باشد که به شکل داستانی نوشته شده است. یا حتا خاطرهای باشد که در یک تلاش نافرجام عاقبت به لحنِ داستانی دست نیافته باشد. اما در همین خاطره صفا و صداقتی هست که به صد داستان میارزد. زیباکلام گوشهای از خاطرات آکادمیک خود، راجع به یک دانشجویِ مستعد شهرستانی را بیان میکند. این که چهگونه به دانشگاه آمد، چهگونه فارغالتحصیل شد، چهگونه کار گیر نیاورد و چهگونه مرد! خواندم و گریستم...
کار آخری هم که همین چند روزه خواندمش، "دیگر اسمت را عوض نکن" اثرِ مجید قیصری است که نشر چشمه در 95 صفحه منتشر کرده است. کاری جنگی که روزهای آغازین پس از قطعنامه را نمایش میدهد. کار به شیوهی بسیار مشکل نامهنگارانه نوشته شده است. این قلم پیشتر این شیوه را در کاری آزموده است و دشواریهای کار مجید را درمییابد. در این قصه مجید قیصری نثر را جدیتر گرفته است و اگر چه نوشتن از زبان افسر عراقیِ فارسینابلد، کار بسیار سختی است اما از پسِ کار برآمده است. داستانی سرراست از ماجرایی مبهم از خرمشهرِ اسیر...
از مجموعهی کتبِ فاخر نیستان، کتاب ارجمندِ کرشمهی خسروانی(مخالفِ بیداد به طرزِ همایون) اثر جناب سیدمهدی شجاعی در 174 صفحه بسیار کتاب نفیسی بود. کار اگر چه به نمایشنامه پهلو میزد، به سببِ گفتگونویسیهای درخشان، اما در حقیقت ادامهی ادبیاتِ اصیلِ مذهبی این ملک بود که شجاعی خود، پایهگذار آن و برترین نمونهی آن است. سالها بعد از "کشتی..." و هجومِ آثار نازل، باز یک اثر مذهبیِ قوی خواندم که شان امام معصوم در آن مانندهی انسان کامل حفظ شده بود و درام - به درستی و هوشمندی- در شخصیتهای فرعی شکل میگرفت.
نیستان حالا در مجموعهی کتبِ فاخرِ خود، دشتبانِ احمد دهقان را منتشر کرده است. اما واقعیت آن است که من پیش از چاپ به لطفِ نویسنده خواندمش. نسخهی تایپی احمد، 220 صفحه بود و در صفحهبندیِ چاپی نمیدانم چند صفحه شده باشد. احمد پرسید، چهطور بود؟ گفتم خوب... گفت یعنی نقدی، پیشنهادی، پسنهادی؟ گفتم یعنی خیلی خوب... و اگر این دیالوگ تا صبح قیامت ادامه پیدا میکرد، فقط به خیلیهای من اضافه میشد. کار پیرامونِ جنگ است. خانوادهای روستایی که جنگ به ناگاهان، میانِ صدای مرغ و خروس و داس و خرمنکوب، مهمانشان میشود... احمد با تیزبینی این بار به جایی کنارِ جنگ رفته است تا مناسباتِ اجتماعیِ پیچیدهتری را تجربه کند. و راستی، حالا وقتِ آن است که آن یازده نابرادری که زوری میخواستند وی را به چاه بیاندازند، زانوی ادب به زمین بزنند!
جوادِ ماهزاده را به عنوانِ روزنامهنگار میشناختم. رمانی منتشر کرده است به نامِ "خنده را از من نگیر" در 263 صفحه. حالا دیگر باید به عنوانِ داستاننویس بشناسیمش، با رمانی که سرشار از شورِ زندهگی است. بلوغِ نوجوانی در فضای پشتِ جبهه. رفاقتهای پاکِ نوجوانانه با پسزمینهی جنگِ شهرها. در دلِ خانوادهای از طبقهی متوسطِ پایین که اعتقادِ چندانی هم به وجههی آرمانیِ جنگ ندارند. روایت خارج از داوری و پیشداوری، معضلات و مصائبِ جنگ را نمایش میدهد و مظلومیتِ جنگآوران را...
گرگها از برف نمیترسند آخرین کارِ محمدرضا بایرامی نیست. بعدتر کتابی از او در مجموعهی کتبِ فاخرِ نیستان منتشر شده است که من متاسفانه هنوز نخواندهامش. این کارِ 279 صفحهای انتشاراتِ قدیانی، یک روایتِ بسیار لطیف و لحظهنگارانه از زلزلهی دههی هفتادِ اردبیل است. کاری که رضا سالها بود به خودش سفارش داده بود و عاقبت در سال 87 رمانِ زلزلهاش را نوشت. رضا در این کار هوشمندیِ ناخودآگاهی دارد که این کار را در زمرهی یکی از درخشانترین آثارش قرار میدهد. رضا ناخودآگاه دریافته است که زلزله، امری است در دلِ طبیعت، و آنچه زلزله با طبیعت انجام میدهد، امری صعب و درشت نیست. گرفتاریِ زلزله در برخورد با رفتارهای غیرِطبیعیِ انسان است که به چشم میآید. رضا با همین ناخودآگاهِ شگفت، زلزله را نه در روستا و نه در شهر، بل در غاری توصیف میکند که قندیلهای یخیِ آن از سقف فرو میافتند و آبشار یخزدهی کنارِ غار فرو میریزد و...
این که سه کار از شش کاری که قصدِ معرفیشان را داشتم، اثرِ مربوط به جنگ باشند و دو تای دیگر هم باز اثری از ایرانِ معاصر باشد، نشانگرِ افق روشن ادبیاتِ انقلاب اسلامی است...
کلمات کلیدی :
» کانون مطالعات
»» نظرات دیگران ( نظر)
بسم الله(شنبه 88 تیر 20 ساعت 5:16 عصر )
1. امروز تمام مراکز و قطبهای فکری و تبلیغاتی دنیا دارند طراحی میکنند که چطور بتوانند این ریشه ماندگار و محکمی را که در این سرزمین جاگرفته و این ایمان اسلامی، این پایبندی به تعهد اسلامی و قرآنی و این دلهای مومن را از هم بپاشند. شما اینجا نشستهاید خیال میکنید که همین طور زندگی دارد میچرخد. نه آقا! یک جنگ است، یک جنگ حقیقی است.( مقام معظم رهبری، 14/4/86).
راستی رفیق! این کدام جنگ است؟ دشمن کیست و چرا با ما دشمنی دارد؟ « ما» کیستیم که تمام مراکز و قطبهای فکری دنیا برای از از هم پاشاندش تلاش میکنند؟ رفیق! با خودت اندیشیدهای که تو چه کاره این میدانی؟ شاید چنین نبردی را باور نکرده باشی و چه تلخ است جبههای که فرماندهاش جایگاه تو را در خیمه فرماندهی میداند و تو اصلا جنگی را نمیبینی. بخواهی یا نه، همچون همیشه تاریخ جبهه حق و جبهه باطل در یک جنگ حقیقی روبروی هم ایستادهاند و باطل اراده کرده است که حق را برای همیشه نابود کند، غافل از آنکه که خداوند اراده کرده است که نورش را تمام کند و لو کره المشرکون.
2. آنچه امروز شما جوانان بر عهده دارید کار بزرگی است. امروز معرفت و آگاهی شما باید آنچنان راه را در مقابل شما روشن کند که بتوانید کارهای بسیار بزرگی را که در این دهه و دهه بعد بر دوش شما جوانان است انجام دهید. همیشه آن کسانی که راهها را باز میکنند، مانعها را بر میدارند، کوههای بزرگ را میشکافند و به پیش میتازند و دیگران به دنبال آنها حرکت میکنند، گروه زبدهای هستند که سلاح عمده آنها معرفت است.( مقام معظم رهبری، 17/5/81)
رفیق! باید سلاح برداری و در این جنگ همراه رهبرت باشی و شنیدی که؛ سلاح معرفت است. اصلا همین معرفت است که تو را از غیر دانشجو متمایز کرده است. حال اگر بسیجی هم باشی باید سلاح را درست در دست بگیری و آنجایی که نیاز است بجنگی.
3. بسیج دانشجویی نیاز به تحول داشت. تحولی در جهت توانا شدن برای برآمدن از بار مسئولیت نهضت نرم افزاری، دستیابی به اهداف دهه چهارم انقلاب یعنی عدالت و پیشرفت و رسیدن به اهداف چشم انداز بیست ساله نظام. تحول فقط دگرگونی قالبها و ساختارها نیست. تحول در نگرش برای انجام فعالیتهایی متناسب با آرمانهایی است که بسیج دانشجویی تلاش برای رسیدن به آنها را وظیفه خود میبیند. تحول برای نبردی جانانه در آن جنگ حقیقی است و از مهمترین لوازم نبرد، داشتن سلاحی مناسب است و مهمترین سلاح در این میدان، معرفت است. پس تحول باید بتواند ما را به معرفت مجهز کند.
4. با توجه به آرمانها، مسایل و اهداف و با استفاده از تجارب گذشته بسیج دانشجویی، در جمعی از دانشجویان مشغول برنامه ریزی برای کانون مطالعات شدیم. سعی بر این بوده و هست که برنامهها از نظر محتوایی غنی باشند و از نظر اجرایی ممکن. سیر مطالعاتی سه ساله، دورههای آموزشی، نشریه و سایت کانون از برنامههای هستند که در مورد آنها فکر شده و بعضی از آنها برای اجرا آماده شده است.
استفاده از تجارب گذشته بسیج دانشجویی، در جمعی از دانشجویان مشغول برنامه ریزی برای کانون مطالعات شدیم. سعی بر این بوده و هست که برنامهها از نظر محتوایی غنی باشند و از نظر اجرایی ممکن. سیر مطالعاتی سه ساله، دورههای آموزشی، نشریه و سایت کانون از برنامههای هستند که در مورد آنها فکر شده و بعضی از آنها برای اجرا آماده شده است.
کلمات کلیدی :
» کانون مطالعات
»» نظرات دیگران ( نظر)
لیست کل یادداشت های وبلاگ