نخستین دوره تربیتی آموزشی دبیران کانونهای مطالعات بسیج دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور برگزار شد. در این دوره که با هدف تبیین ضرورت، اهداف و برنامههای کانون مطالعات و ایجاد دغدغه و انگیزه برای فعالیتهای فکری و مطالعاتی توسط شورای راهبری کانون مطالعات طراحی شده بود، صد و پنجاه نفر از دانشجویان شرکت داشتند. جلسات سخنرانی، کارگاههای آموزشی و تشکیل حلقههای مطالعه و مباحثه از مهمترین برنامههای دوره حنفاء بودند. سخنرانیها با هدف تبیین موضوع و فهم ضرورت پرداختن به محورهای اصلی مطالعاتی کانون در سرفصلهای اسلام ناب، غرب شناسی، انقلاب اسلامی، تاریخ معاصر، نهضت نرم افزاری و تولید علم دینی و صهیونیزم برگزار شد. این مباحث توسط اساتید بزرگوار اسکندری، باوند، رهدار،موسی نجفی، شفیعی سروستانی، حقی و بیگدلی بیان شدند.
همچنین آقای وحید جلیلی در جلسه ای سخنانی را در باب جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بیان کردند.
کلیاتی درباره نویسندگی توسط جناب آقای محمد حسین بدری در کارگاه نویسندگی به دانشجویان ارایه شد و سایر کارگاهها به موضوع کانون مطالعات، اهداف و برنامههای آن اختصاص یافته و توسط اعضای شورای راهبری کانون مطالعات برگزار شد.
دوره حنفاء نقطه شروعی برای فعالیتهای منسجم و بلند مدت کانونهای مطالعات و محلی برای آشنایی اعضای کانونهای دانشگاههای کشور و استفاده از تجارب یکدیگر بود.
متن زیر توسط یکی از اعضای کمیته دانشجویی برگزاری این دوره، در روز اختتامیه دوره قرائت شد.
این معز الاولیاء و مذل الاعداء
امروز جمعه است، جمعه ای از ماه شعبان
جمعه است و جمعه دوباره یادآوری میکند که روزی آن مصلح کل خواهد آمد و بساط ظلم و بی عدالتی برخواهد چید و فرش عدالت و معنویت در تمام عالم خواهد گسترد.
دوستان!
او دیر یا زود خواهد آمد و البته دیر یا زود برای کسی معنا دارد که در حصر زمان باشد. ما چه باشیم یا نباشیم او خواهد آمد؛ همراه سرداران و یاورانش. او خواهد آمد، چه ما با او باشیم یا نه. وکاش آن روز در سپاه حق، در سایه مهدی امم ارواحنا فداه دیدار تازه کنیم.
اینجا تهران است، سفارت امریکا، نه، لانه جاسوسی، نه، مجتمع سیزده آبان
و در این تغییر اسامی عبرتی است که تاریخ به سوی آن وعده الهی در حرکت است که مستضعفین جایگزین مستکبرین خواهند شد.
بچهها!
حالا ما دوست شدهایم و یادمان باشد که مولایمان علی علیه السلام فرمود ناتوان ترین شما آن کسی است که نتواند دوستی گزیند و ناتوان تر کسی است که دوستانش را از دست دهد.
بچهها نه دوستان!
حالا ما دوست شده ایم و چند روزی سر یک سفره نانو نمک خورده ایم. ما قبل از هر چیز دیگری با هم دوستیم و مرام حکم می کند دوست را دریابی؛ چه در شمال باشد یا جنوب، شرق یا غرب.
برادران و خواهران!
ما اینجا دور هم جمع شدیم، اگر بپرسی برای چه؟، خواهم گفت: برای اینکه « جمع» شده باشیم. شنیدهای که: ید الله مع الجماعه.
عزیزان!
جمع شدیم تا تمرینی کرده باشیم. تمرین با هم بودن. راستش را بخواهی تنهایی کمی وحشت انگیز است گرچه مومن همیشه با خداست و هیچ گاه نمی ترسد اما ما هنوز مومن نشده ایم. پس باید با جمع مومنان باشیم تا نترسیم. وحشت و ترس هیچ گاه متوجه جمع مومنان و خدا باوران نخواهد شد حتی اگر دشمنی چون غرب داشته باشند. غربی که به خیالش تمام عالم را تسخیر کرده است.
جمع شدیم و اول از خودمان گفتیم و بعد از دشمنمان.
از خودمان گفتیم تا هیمنه پوشالی دشمن، چشمانمان را درشت و اراده مان را کوچک نکند. از خودمان گفتیم تا یادمان نرود ما وارثیم. ما وارثیم، وارث یاران حسین علیه السلام که همیشه بر آنان و مولایشان سلام و درد می فرستیم؛ السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک.
ما وارثیم، وارث یاران خمینی، وارث سربازان روح الله. وارث چمران، همت، باکری، متوسلیان و باقری و...
و باید با خود فکر کنیم که از این نازنینان عالم چه چیزی را به ارث بردهایم؟ رشادت، شجاعت، ایمان، کم ادعایی، پرکاری؟
ما جمع شدیم و از غرب گفتیم. از غرب گفتیم تا احساس خطر کنیم. تا یادمان نرود در جبهه ایم و دشمن داریم. از غرب گفتیم، از قدرتش، موفقیتهایش، تفکرش، فرهنگش و تمدنش. همه اینها را نه برای ستودن غرب که برای بیداری گفتیم.
دوستان، عزیزان، همسنگران
ما دور هم جمع شدیم تا به رهبرمان که دل به ما خوش کرده است بگوییم امیدت بیهوده نیست. ما پایه ایم. دغدغه داریم. ما به دنبال راه درستیم. آمدیم تا به مولایمان بگوییم تو فدایی داری. جان تو و جسمت که ناقصش خواندی جان ماست. جان ما بسته به جان توست که متواضعانه به ولی خدا عرض کردی که فدایش خواهی کرد. بیهوده به ما دل خوش نکردههای. ما هستیم و این جمع، نشانی از بودن ماست.
دوستان، خواهران، برادران، رفیقان
و امروز، پایان این چند روز کنار هم بودن است. ببخشید اشتباه کردم، پایان آشنایی ماست و آشنایی خود آغازی است که به لطف خدا و حجتش پایانی نخواهد داشت.
ما جمع شدیم و کار را شروع کردیم؛ یا علی، بسم الله.
یکی شدنمان مبارک!
1. امروز تمام مراکز و قطبهای فکری و تبلیغاتی دنیا دارند طراحی میکنند که چطور بتوانند این ریشه ماندگار و محکمی را که در این سرزمین جاگرفته و این ایمان اسلامی، این پایبندی به تعهد اسلامی و قرآنی و این دلهای مومن را از هم بپاشند. شما اینجا نشستهاید خیال میکنید که همین طور زندگی دارد میچرخد. نه آقا! یک جنگ است، یک جنگ حقیقی است.( مقام معظم رهبری، 14/4/86).
راستی رفیق! این کدام جنگ است؟ دشمن کیست و چرا با ما دشمنی دارد؟ « ما» کیستیم که تمام مراکز و قطبهای فکری دنیا برای از از هم پاشاندش تلاش میکنند؟ رفیق! با خودت اندیشیدهای که تو چه کاره این میدانی؟ شاید چنین نبردی را باور نکرده باشی و چه تلخ است جبههای که فرماندهاش جایگاه تو را در خیمه فرماندهی میداند و تو اصلا جنگی را نمیبینی. بخواهی یا نه، همچون همیشه تاریخ جبهه حق و جبهه باطل در یک جنگ حقیقی روبروی هم ایستادهاند و باطل اراده کرده است که حق را برای همیشه نابود کند، غافل از آنکه که خداوند اراده کرده است که نورش را تمام کند و لو کره المشرکون.
2. آنچه امروز شما جوانان بر عهده دارید کار بزرگی است. امروز معرفت و آگاهی شما باید آنچنان راه را در مقابل شما روشن کند که بتوانید کارهای بسیار بزرگی را که در این دهه و دهه بعد بر دوش شما جوانان است انجام دهید. همیشه آن کسانی که راهها را باز میکنند، مانعها را بر میدارند، کوههای بزرگ را میشکافند و به پیش میتازند و دیگران به دنبال آنها حرکت میکنند، گروه زبدهای هستند که سلاح عمده آنها معرفت است.( مقام معظم رهبری، 17/5/81)
رفیق! باید سلاح برداری و در این جنگ همراه رهبرت باشی و شنیدی که؛ سلاح معرفت است. اصلا همین معرفت است که تو را از غیر دانشجو متمایز کرده است. حال اگر بسیجی هم باشی باید سلاح را درست در دست بگیری و آنجایی که نیاز است بجنگی.
3. بسیج دانشجویی نیاز به تحول داشت. تحولی در جهت توانا شدن برای برآمدن از بار مسئولیت نهضت نرم افزاری، دستیابی به اهداف دهه چهارم انقلاب یعنی عدالت و پیشرفت و رسیدن به اهداف چشم انداز بیست ساله نظام. تحول فقط دگرگونی قالبها و ساختارها نیست. تحول در نگرش برای انجام فعالیتهایی متناسب با آرمانهایی است که بسیج دانشجویی تلاش برای رسیدن به آنها را وظیفه خود میبیند. تحول برای نبردی جانانه در آن جنگ حقیقی است و از مهمترین لوازم نبرد، داشتن سلاحی مناسب است و مهمترین سلاح در این میدان، معرفت است. پس تحول باید بتواند ما را به معرفت مجهز کند.
4. با توجه به آرمانها، مسایل و اهداف و با استفاده از تجارب گذشته بسیج دانشجویی، در جمعی از دانشجویان مشغول برنامه ریزی برای کانون مطالعات شدیم. سعی بر این بوده و هست که برنامهها از نظر محتوایی غنی باشند و از نظر اجرایی ممکن. سیر مطالعاتی سه ساله، دورههای آموزشی، نشریه و سایت کانون از برنامههای هستند که در مورد آنها فکر شده و بعضی از آنها برای اجرا آماده شده است.
استفاده از تجارب گذشته بسیج دانشجویی، در جمعی از دانشجویان مشغول برنامه ریزی برای کانون مطالعات شدیم. سعی بر این بوده و هست که برنامهها از نظر محتوایی غنی باشند و از نظر اجرایی ممکن. سیر مطالعاتی سه ساله، دورههای آموزشی، نشریه و سایت کانون از برنامههای هستند که در مورد آنها فکر شده و بعضی از آنها برای اجرا آماده شده است.